آمدند دوستان برای موعظه
یک توسل کردمی بر فاطمه
یادم آمد لحظه دیدار او
از حسین بن علی و یار او
قطره اشکی به چشمانم نشست
یاد آن لحظه که عالم میگسست
شمر دون خنجر به رویش میکشید
هستی زینب، زپیشش می پرید
گفتم ای دوستان من هوشی کنید
بر لسان الکنم گوشی کنید
هر شب جمعه بیائید کربلا
با سلامی مختصر، بیادعا
چون که آن شب محشری برپا بود
زائر مولا حسین، زهرا بود
من ندانم با چه حال در آن مکان
ناظر این صحنه هست صاحب زمان
انبیا و اولیا خوبان همه
در رکاب راز خلقت فاطمه
نور حق آن شب زیارت می کند
فاطمه روزی شفاعت می کند
هر شب جمعه زیارتگاه ماست
هستی ما و عبادتگاه ماست
هر شب جمعه نزول رحمت است
چون حسینبن علی در عزت است
هر شب جمعه براتی میدهند
بر محبان کربلایی میدهند
گر بیایی عقدههایت وا شود
چون دعاگویت خود زهرا شود
ای شب جمعه دعایم کن دعا
صوت من یا رب و یا رب، ربنا
وقت جان دادن به تاریکی قبر
در زمان وحشت فردای حشر
چشم «خادم» منتظر بر روی دوست
«من بخواهم هرچه خاطرخواه اوست»
شب جمعه است یا صاحب از زمان ادرکنی
التماس دعا
موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) ، ،
برچسبها: شعر: هر شب جمعه براتی میدهند ,